به نظرم تو بوی کولر می دهی،
در عصر های بی تکلف تابستان،
همیشه تازه ای برای مشام آدم ولی،
روی دوشت یک خروار خاطره های قدیمی داری....
تو، یک قدیمی تازه هستی،
مثل بوی کولر که هربار توی اتاق می پیچد دلم را با خودش می برد و می گذارد وسط خاطره ها،
مثل بوی کولر توی راهروهای بلند،
مانتوهای پر از ذوق مدرسه،
ودست هایی که وقتی وسط تابستان روی دیوار های مدرسه،کاغذ رنگی می زد،نقشه های ریز ریزش را مثل گوجه سبزهای ترش وشیرین مزه مزه می کرد.
مثل بوی کولر آمدی وسط اتاق،
و به نظرمن دلتنگی یعنی همینکه دست های قلبم، برای بغل کردن حجم رهای بوی کولر خوب باز نمی شود....